کیمیاگر
آغاز داستان
نامِ جوان، سانتاگو (Santiago) بود. هنگامی که با گلهاش به جلوی کلیسای کهن و متروکی رسید، هوا دیگر داشت تاریک میشد. مدتها بود که سقف کلیسا فروریخته بود و انجیر مصری عظیمی، درست در مکانی روییده بود که پیش از آن، انبار لباسها و اشیای متبرک بود.
تصمیم گرفت شب را همانجا به سر ببرد. صبر کرد تا تمام گوسفندان از دروازهی ویرانش وارد شوند و سپس چند تخته را بهگونهای گذاشت که نتوانند در طول شب بگریزند. در آن ناحیه گرگ نبود، اما یکبار یکی از جانوران در طول شب گریخته بود و سراسر روز بعد را به جستوجوی گوسفند گمشده گذرانده بود.
زمین را با خرقهاش پوشاند و دراز کشید؛ بهجای بالش از کتابی استفاده کرد که خواندنَش را تمام کرده بود. پیش از خواب به خودش یادآوری کرد که باید شروع به خواندن کتابهای ضخیمتری کند: هم خواندنشان بیشتر طول میکشید و هم به هنگام شب بالشهای راحتتری بودند.
وقتی بیدار شد، هوا هنوز تاریک بود. به بالا نگریست و ستارگان را دید که از میان سقف نیمهویران میدرخشیدند.
درباره کتاب
این رمان درباره چوپانی اسپانیایی به نام سانتیاگو است که در رؤیای خود، محل گنجی مدفون را در حوالی اهرام مصر مشاهده میکند و به قصد تحقق بخشیدن به این رؤیای صادقه که آن را افسانه شخصی خود میخواند، وطنش، آندلس را رها میکند و رهسپار صحرای آفریقا میشود.
در نقدها و بررسیها، این احتمال مطرح شده که رمان کیمیاگر پائولو کوئلیو تحت تأثیر یا با اقتباس از داستانی در دفتر ششم مثنوی معنوی، اثر مولوی نوشته شده باشد. هرچند پائولو کوئلیو خود تأثیرگیریاش را از مثنوی نفی نمیکند، اما ادعا میکند این رمان را با الهام از داستانی در هزار و یک شب ترجمه خورخه لوئیس بورخس با نام قصه دو رویابین نوشته است که شاید خود الهامبخشش مولوی بوده است. لازم است ذکر شود که پائولو کوئلیو در جوانی در هیئت یک هیپی در سفری که به ایران داشته، در محضر عارفی بنام ضیاءالدین مولوی که آرامگاه وی در گورستان ظهیرالدوله در دربند تجریش قرار دارد، با اندیشهها و افکار مولانا و به احتمال زیاد با این داستان مولوی آشنایی یافت. در سال ۱۳۷۰ کاظم بلوچی با اقتباس از این داستان مولوی فیلم-نمایش تلویزیونی با نام حکایت آن مرد که خواب دید را ساخت که در همان سالها به نمایش درآمد منتقدی به نام نیراو بات ادعا میکند که این داستان از یک افسانه انگلیسی به نام دستفروش سوافهام گرفته شده باشد که لئو پروتز نیز در داستان شبی در زیر پل سنگی و خورخه لوئیس بورخس در قصه دو رؤیابین از آن الهام گرفتهاند.
در مواردی کیمیاگر با شازده کوچولو اثر سنت اگزوپری مقایسه شده که در آن، شازده کوچولو سیارهٔ کوچکش را به دنبال کشف چیزهای بزرگتر رها میکند و در پایان پی میبرد که گنج واقعی در سیارهٔ خودش است.,شباهتهای زیادی هم بین کیمیاگر و رمان سیذارتا اثر هرمان هسه وجود دارد. گاهی هم این رمان با داستان پسر گمشده انجیل مقایسه میشود.
این کتاب در جوانی خواندم شگفت انگیز بود ممنون بخاطر تبدیل کتاب ها