نمایش نتایج بیشتر…

Generic selectors
Exact matches only
Search in title
Search in content
Post Type Selectors
post
forum
topic
reply
Filter by Categories
بلاگ
تاریخ
دسته‌بندی نشده
دیوان شعر
رمان ایرانی
رمان خارجی
کتابخانه
موفقیت
نویسندگان

Dar-al-Majanin
  • نویسنده

    محمدعلی جمالزاده

  • تعداد صفحات

    ۲۴۵

  • سال انتشار

    ۱۳۱۹

دارالمجانین

آغاز کتاب

من و پدرم

تولد من در سال وبائی اخیر بوده که از قرار معلوم ثلث جمعیت ایران را برده مادرم در همان موقع زایمان وبا گرفته، آمدن من همان بود و رفتن او همان. همه گفتند قدم بچه نحس بود و حالا که خودمانیم چندان بی‌حق هم نبودند. خوشبختانه پدر مهربانی داشتم که از مستوفیان به نام بود و چون دستش به دهنش می‌رسید هر طور بود مرا بزرگ کرد و در آموزش و پرورشم کوتاهی ننمود و چون می‌ترسید که اگر مرا به مدرسه بگذارد با معاشرت اطفال بی‌پدرومادر اخلاقم خراب شود دو معلم سرخانه برایم آورد. یکی صبح می‌آمد برای عربی و فارسی و دیگری بعدازظهر برای فرانسه و علوم جدید. یکی از اتاق‌های بیرونی که معروف به اتاق زاویه بود درست دانشکده معقول و منقول گردید و سال‌های دراز روی قالی چهارفصلی که گل‌وبته و اسلیمی و نقاشی‌اش هنوز در مخیله‌ام منقوش است با این دو نفر معلم ایام شیرین طفولیت را با کاغذ و قلم و کتاب و دفتر بسر رساندم. بعدها در موقع دفن یکی از این دو یار عزیز شخصاً حاضر بودم و دیگری نیز سال‌های دراز است که گوئی یک‌باره بدون صدا و ندا از صفحه زمین معدوم گردیده است.

درباره کتاب

دارالمجانین اثری بحث‌برانگیز از محمدعلی جمالزاده است.

محمدعلی جمالزاده در دیباچه دارالمجانین می‌نویسد، توی دکان میرزا محمود کتابفروش نشسته بود که پیرزنی تعدادی کتاب برای فروش آورد. شوهر پیرزن به اتهام دزدی از دارالمجانین اخراج شده و از ترس بازخواست متواری است. جمالزاده کتابی از پیرزن می‌خرد. پیرزن به جای سه عباسی طلب جمالزاده، کاغذهای دست‌نویس لوله کرده‌ای به او می‌دهد. جمالزاده بعد از مدتی به سراغ کاغذهای دست‌نویس می‌رود، شروع به خواندن می‌کند و رمان دارالمجانین آغاز می‌شود.

محمود (نویسنده دست‌نویس) در ابتدا از خصوصیات و خصایل پدرش می‌گوید. پس از مرگ پدر به خانه عموی خسیس‌اش می‌رود. در ادامه از عموی خسیس‌اش، عشقاش به دختر عموی زیبایش بلقیس، از آقامیرزا عبدالحمید، منشی عمو و دوست صمیمیاش رحیم، پسر میرزا عبدالحمید می‌نویسد. رحیم علاقه جنون‌آمیزی به اعداد دارد و «تضاد بین واحد و کثیر و فرد و زوج را منشأ همه اختلاف‌ها» می‌داند. روزی نامه عاشقانه محمود به بلقیس به دست عمو می‌افتد. به ناچار از خانه عمو بیرون می‌زند و به خانه دوست روانپزشکش دکتر همایون می‌رود. به کمک دکتر همایون که عقل درست و حسابی ندارد، رحیم را به دارالمجانین می‌برند. در ملاقات رحیم در دارالمجانین است که با هدایت‌علی آشنا می‌شود…

جمالزاده درباره علت نوشتن دارالمجانین در نامه اولش به همایون کتیرایی از مهمانی‌ای می‌نویسد که هدایت را دعوت نکرده بودند. وقتی علت را می‌پرسد مهمانان می‌نالند که آدم بی‌سوادیست و دستور زبان نمی‌داند. جمالزاده ناراحت می‌شود «و کم‌کم این فکر در من قوت گرفت که او را به هر ترتیبی شده به مردم ایران معرفی نمایم و بفهمانم که چطور به مقام شناختن او نرسیده‌اند…»

دریافت کتاب برای پلتفرم‌های مختلف

Icon
دارالمجانین – نسخه KFX برای کتابخوان کیندل (فارسی)

Icon
دارالمجانین – نسخه epub برای گوشی‌های هوشمند (فارسی)

Icon
دارالمجانین – نسخه PDF (فارسی)

Icon
دارالمجانین – کاور کتاب برای کتابخوان کیندل

کتاب را به اشتراک بگذارید
5 1 رأی
امتیاز همراهان
اشتراک
اطلاع رسانی از…
guest
2 نظر
جدیدترین
قدیمی‌ترین بیشتری رأی
Inline Feedbacks
نمایش همه نظرات
پیرانی

با عرض سلام و خسته نباشید
ممنونم نسخه کیندل این کتاب را قرار دادید
میخواستم خواهش کنم از کتابهای مصطفی مستور در صورت امکان در فرمت کیندل قرار دهید

Planet Story