-
نویسنده
ارنست همینگوی
-
تعداد صفحات
۱۸
-
سال انتشار
۱۹۲۷
قاتلان
آغاز داستان
در سالن غذاخوری هِنری باز شد و دو مرد آمدند تو. پشت پیشخوان نشستند. جورج از آنها پرسید: «چی میخورین؟». یکی از آنها گفت: «نمیدونم. اَل، تو چی میخوری؟». اَل گفت: «نمیدونم. نمیدونم چی میخورم». بیرون هوا داشت تاریک میشد. آنور پنجره چراغ خیابان روشن شد. آن دو مرد پشت پیشخان صورت غذاها را نگاه میکردند. از آن سر پیشخوان نیک آدامز داشت آنها را میپایید. پیش از آمدن آنها نیک داشت با جورج حرف میزد. مرد اول گفت: «من کباب مغز رون خوک میخورم، با سس سیب و پوره سیبزمینی». ـ هنوز حاضر نیست. ـ پس واسه چی گذاشتینش این تو؟ جورج توضیح داد: «این مال شامه. اینو ساعت شیش میتونین بخورید.»
درباره کتاب
توصیف مرگ همینگوی از تجربه انسانی، بهرهگیری از زبان طنز و مضامین جاودانهای چون مرگ، دوستی و هدف زندگی است. همه دستمایههایی است از توضیحات قلم همینگوی تا داستان کوتاه قاتلان را به یکی از مشهورترین و پرکششترین داستانهای کوتاه همینگوی تبدیل کند.
در این داستان پر شگفت نیز نیک آدامز، قهرمان قصههای کوتاهش حضور دارد. نیک آدامز در این کوته نوشت از روزگار نوجوانی به سالهای بلوغ قدم میگذارد.
درونمایه داستان درباره دو آدمکش است که به رستورانی وارد میشوند تا یک مشتزن را به قتل رسانند. مشتزن، جوان سوئدی به نام آدل آندرسون است که به دلایلی ناشناخته و احتمالا برنده شدن در مسابقهای که قرار بوده بازنده باشد، در ایلی نوی پنهان شده است.